سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 87/11/3 | 11:15 عصر | نویسنده : Tohid VM

 

داستان یک سرباز

 

صد در صد واقعی

 

 

میخوام خاطرات دوران سربازی خودمو براتون تعریف کنم  که اولاً تجربه ای باشه برای اُونایی که هنوز خدمت سربازی نرفتند وبدونند که خدمت اگه سختی هایی داره ، خوشی ها و شیرینی هایی هم داره و اُون قدرایی هم  که میگن سخت نیست ، ثانیاً برای اُونایی هم که خدمت رفتن سرگرمی باشه و یادی از دوران خدمت خودشون بکنن و فرق خدمت تو سپاه و آرتش و نیروی مقدس انتظامی رو بدونن .

همین اول کار قسم میخورم که تمام این  ماجراها  صد در صد واقعی ، بدون هیچ مبالغه و محافظه کاری نوشته شدن .

خاطراتو قسمت به قسمت از اعزام تا ترخیص لحظه به لحظه براتون تعریف می کنم ، توو هر قسمت هم یکی از دست نوشته های هم خدمتی هام رو (عین دست نوشته هاشون)  که توو دفتر خاطراتم نوشتن ، براتون می نویسم تا ببینین چه رفقایی داشتم .

حالا اگه میخواید وقایع الاتفاقات خدمتی منو بدونین ، اگه میخواید تجربه ای توو طرز رفتار و کردار خدمتی آینده تون کسب کنین وحواستون بیشتر جمع شه ، اگه دوست دارین خاطرات شیرین با رفقای خدمت بودن رو درک کنین ، اگه میخواید روزای سخت و فراموش نشدنی سربازی منو بدونین ، شب بیداری آ ، گرما  و سرما ها ، آماده باش آ ، بازدید آ ، در گیری آ و . . .                                                                                   خوب بخواین ، اما به شرطی که اگه خوشتون اُومد بعد هر قسمت نظرتونو راجع به اُون قسمت بنویسین  و منو توو نوشتن این ماجراها کمک کنین . اگه مشتری بودین ادامه می دیم  اگه نه که هیچ  .

ضمنا ً اگه دوستی ، آشنایی ، کسی از شخصیت های نوشته رو میشناسین ، ازش چند و چون وقایع رو  بپرسین که اولا ً یه تست دروغ سنجی از من داشته باشین و ثانیا ً اون کس خودش هم از داستان باخبر شه و شاید یادی از ما بکنه .

 

قسمت اول هر موقع حاضر شد خبرتون می کنم .

                                   

 

 

با تقدیم شایسته ترین احترامات نظامی به مافوق های خودم

ستوان دوم مرخص از خدمت   توحید وقری مقدم






  • paper | وبلاگ شخصی | بن تن
  • کد موسیقی برای وبلاگ